مطمئنا از لحاظ روانشناسی هر چقدر بازیکنان و مربیان در آرامش خاطر باشند بهترین عملکرد را از خود نشان میدهند. اما ظاهرا این آرامش به مزاق عده ای که همواره در صدد برهم زدن آرامش تیم هستند خوش نیامده و سعی در بر هم زدن این آرامش را دارند. چنین افرادی همواره و در تمام برهه های تاریخ حضور داشته اند و به جای تفکر ملی و قومی تنها در اندیشه های فردی سیر می کنند. برای چنین اشخاصی تنها ملاک و تنها شاخص موفقیت و آسایش فردی است.
تخریب سرمربی محبوب تیم تراکتور نیز مشابه همین قضیه است. واضح و مبرهن است که سرمربی، بازیکنان، مدیریت ، هواداران و کلیه ی افراد حاضر در یک باشگاه تشکیل دهنده ی بدنه ی تیم می باشند و تخریب و یا تضعیف هر یک از آنها منجر به افول جمعی می شود. این عده با مطرح کردن بحث هایی همچون بومی گرایی دوباره میخواهند تیم را وارد حاشیه کرده و تمرکز تیم را بر هم زنند و از همین طریق به اهداف پلید خود که همانا باخت تیم تراکتور و اخراج سرمربی میباشد برسند تا بتوانند دوباره به منافع شخصی خود دست یابند.
شایان ذکر است که وجود افراد بومی در یک تیم همواره باعث موفقیت تیم می شود ولی باید توجه داشت که در دنیایی که روز به روز در حال کوچک تر شدن است و سیر صعودی ای به سوی جهانی شدن گام برمیدارد مطرح کردن چنین موضوعاتی چندان مناسب نمی باشد. بومی گرایی از جمله مسایلی است که نیاز به سرمایه گذاری و هدف سازی بلند مدت دارد و نمی توان یک شبه دم از بومی سازی زد. از سوی دیگر نیاز مبرم به آسیایی شدن را مطمئنا باید به چنین مواردی در اولویت قرار داد، چرا که آوازه نام تراکتور باید در آسیا طنین انداز شود. از این روانتقاد های هدف دار و بو داری که در برخی از سایت ها، روزنامه ها و خبرگزاری ها از سوی این افراد ارائه میشود تنها منجر به بی آبرویی چنین افراد مغرضی می شود.
کسانی که باخت به ذوب آهن را که با اقتدار در صدر لیگ قرار دارد ایرادی بر عملکرد سرمربی میدانند! در حالی که در نظرسنجی همین سایت و سایر سایتهای هواداری مبنی بر دلیل شکست تیم تراکتور مقابل ذوب آهن از دید طرفداران فهیم تراکتور کمترین تاثیر در باخت تراکتور به دست می آید! و یا وقتی کمالوند متهم و محکوم میشود به از دست دادن رکورد کمترین باخت خانگی در بین تیمهای لیگ برتر! رکوردی که خود کمالوند بر جای گذاشته اسبابی در دست دشمنان میشود تا به وی حمله کنند. و یا تیم را تیم پرستاره خطاب میکنند و فراز را مربی بی تجربه! راستی کدامیک ستاره بودند ؟ این تیم وقتی به لیگ برتر آمد کدام ستاره را داشت؟ ستاره بودند یا شدند؟
محمد نصرتی؟! که بعد از آن قضایای جام جهانی فوتبالش رو به زوال بود و در تیم درجه دو اماراتی توپ میزد؟ مهرداد پولادی یا خیرخواه؟! که به نیمکت استقلال و پرسپولیس چسبیده بودند. مهدی ثابتی یا حسن رودباریان ؟!
کدامیک ستاره بودند؟
آری ستاره نبودند ولی کمالوند آنها را ستاره کرد ، کمالوند استاد بازسازی بازیکن در ایران است پس خرده به کار او نمیتوان گرفت.
با بررسی تک به تک این موارد به راحتی متوجه خواهید شد که این افراد دلشان به حال تیم نمیسوزد بلکه به دنبال لاشه هستند. ولی لاشخورها بدانند تا این هواداران در کنار تیم هستند آرزوی دست درازی به تیم ما را به گور خواهند برد. هر که با هر نیتی به قصد تخریب و به حاشیه کشاندن تیم باشد از سوی هواداران به فلاکت خواهد رسید پس مراقب باشید و بیش از این خودنمایی نکنید.
تخریب سرمربی محبوب تیم تراکتور نیز مشابه همین قضیه است. واضح و مبرهن است که سرمربی، بازیکنان، مدیریت ، هواداران و کلیه ی افراد حاضر در یک باشگاه تشکیل دهنده ی بدنه ی تیم می باشند و تخریب و یا تضعیف هر یک از آنها منجر به افول جمعی می شود. این عده با مطرح کردن بحث هایی همچون بومی گرایی دوباره میخواهند تیم را وارد حاشیه کرده و تمرکز تیم را بر هم زنند و از همین طریق به اهداف پلید خود که همانا باخت تیم تراکتور و اخراج سرمربی میباشد برسند تا بتوانند دوباره به منافع شخصی خود دست یابند.
شایان ذکر است که وجود افراد بومی در یک تیم همواره باعث موفقیت تیم می شود ولی باید توجه داشت که در دنیایی که روز به روز در حال کوچک تر شدن است و سیر صعودی ای به سوی جهانی شدن گام برمیدارد مطرح کردن چنین موضوعاتی چندان مناسب نمی باشد. بومی گرایی از جمله مسایلی است که نیاز به سرمایه گذاری و هدف سازی بلند مدت دارد و نمی توان یک شبه دم از بومی سازی زد. از سوی دیگر نیاز مبرم به آسیایی شدن را مطمئنا باید به چنین مواردی در اولویت قرار داد، چرا که آوازه نام تراکتور باید در آسیا طنین انداز شود. از این روانتقاد های هدف دار و بو داری که در برخی از سایت ها، روزنامه ها و خبرگزاری ها از سوی این افراد ارائه میشود تنها منجر به بی آبرویی چنین افراد مغرضی می شود.
کسانی که باخت به ذوب آهن را که با اقتدار در صدر لیگ قرار دارد ایرادی بر عملکرد سرمربی میدانند! در حالی که در نظرسنجی همین سایت و سایر سایتهای هواداری مبنی بر دلیل شکست تیم تراکتور مقابل ذوب آهن از دید طرفداران فهیم تراکتور کمترین تاثیر در باخت تراکتور به دست می آید! و یا وقتی کمالوند متهم و محکوم میشود به از دست دادن رکورد کمترین باخت خانگی در بین تیمهای لیگ برتر! رکوردی که خود کمالوند بر جای گذاشته اسبابی در دست دشمنان میشود تا به وی حمله کنند. و یا تیم را تیم پرستاره خطاب میکنند و فراز را مربی بی تجربه! راستی کدامیک ستاره بودند ؟ این تیم وقتی به لیگ برتر آمد کدام ستاره را داشت؟ ستاره بودند یا شدند؟
محمد نصرتی؟! که بعد از آن قضایای جام جهانی فوتبالش رو به زوال بود و در تیم درجه دو اماراتی توپ میزد؟ مهرداد پولادی یا خیرخواه؟! که به نیمکت استقلال و پرسپولیس چسبیده بودند. مهدی ثابتی یا حسن رودباریان ؟!
کدامیک ستاره بودند؟
آری ستاره نبودند ولی کمالوند آنها را ستاره کرد ، کمالوند استاد بازسازی بازیکن در ایران است پس خرده به کار او نمیتوان گرفت.
با بررسی تک به تک این موارد به راحتی متوجه خواهید شد که این افراد دلشان به حال تیم نمیسوزد بلکه به دنبال لاشه هستند. ولی لاشخورها بدانند تا این هواداران در کنار تیم هستند آرزوی دست درازی به تیم ما را به گور خواهند برد. هر که با هر نیتی به قصد تخریب و به حاشیه کشاندن تیم باشد از سوی هواداران به فلاکت خواهد رسید پس مراقب باشید و بیش از این خودنمایی نکنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر