-خلیل غلامی: اخیرا دو مورد ایست قلبی در استادیوم ورزشی داشتیم. فشار روانی که بر هر تماشاگر به هنگام تماشای فوتبال وارد میشود خیلی زیاد است. حس کردن این وضعیت چندان دشوار نیست. اگر یک بازی را بین تماشاگران بنشینی هر اندازه هم که خون سرد باشی، جوگیر خواهی شد.
من پیش از این، فقط یک بار تجربهی تماشای فوتبال را داشتم. سه چهار سال پیش، با دوستان به تختی رفتیم و بازی برق شیراز و تراختور را تماشا کردیم. من چندان اطلاعی از بازی فوتبال نداشتم. ولی نخستین بار که وارد میدان شدم، زمانی بود که تراختور اولین بازی لیگ برترش را در استادیوم انجام میداد. من که بنا داشتم از بازی فوتبال عکس بگیرم ابدا نتوانستم از تماشاگران برگردم:چنین صدایی را هرگز نشنیده بودم.پس از آن نیز همواره مشتاق عکاسی از تماشاگران بودم.
پسر بزرگام میگوید، در بازی تراختور و شهرداری زمانی که تنها گل تراختور به ثمر نشست، از فرط خوش حالی میخواستم یک شوت محکم به نفر جلویی بزنم، که بالاخره فشار درونی را متحمل شدم و کاری نکردم. ولی ای کاش چیزی در آن جلو بود که آن را شوت میکردم تا بلکه از انرژی کلافه کننده رها شوم.
یکی از برادرزادهگانم میگوید، یک روز وقتی گل تراختور زده شد یک دفعه به جلو پرتاب شدم و برگشتم که ببینم چه شد نفهمیدم جریان چه بود. و دوستانم بعدا گفتند که کسی پشت سر تو با لگد تو رو پرت کرد. پس از این کار شرمندگی آدم را فرا میگیرد.
برادرزادهی دیگرم برای من نقل میکرد که یک بار که داور پنالتی اشتباهیگرفت، چیزی دم دستام بود که میخواستم پرتاب کنم و...، که من وسط حرفاش رفتم و گفتم، و این پرتابها عوض داور تو کلهی عکاسان میخورد. و ادامه داد، حالا که خودت گفتی چرا من دروغ بگویم، همان دم دستم را پرتاب کردم و به یک عکاس خورد.
اشتباه داور در اخراج کرار با همین وضعیت قابل بررسیست. کنده شدن اولین صندلی تماشاگران سبب روی آوردن همه به این کار است. این تخلیهی روانی با آن همه فشار که روی تماشاگران است، با یک جرقهای مثل اخراج کرار به حادثهای بزرگ تبدیل میشود. این فشار را کارشناسان روان شناسی و جامعه شناسی میتوانند با تدابیری از سر تماشاگران به در کنند.
این کار با هیچ ترفندی غیر از شناسایی روانهای پر انرژی و تحلیل و بررسی آنها کاهش نمییابد. جوانانی هستند با انرژی فراوان. جایی بهتر از استادیوم؟ کسانی که به ورزشهایی با خطرات زیاد رو میآورند، در ذات آنها نهفته است. این ورزش انرژی آنان را سرشکن میکند. مطرح شدنشان هم یک سر قضیه است. این انرژیها باید شناسایی شده و سپس هدایت شوند. این هدایت به معنی ممانعت نیست. این انرژی در هر حال باید صرف شود. نیروی انتظامی قادر به چنین کاری نیست و مشاهده شده است که بدترش هم میکند. کنده شدن صندلیها را نمیتوان با محکوم کردن انتقام گرفت.
این مشکل صندل نیشنان نیست. عکاسان ما به هنگام گل زدن تیمشان، به عوض عکاسی از صحنههای شادی مردم و بازی کنان، به سر و کول هم میپرند و یکی هم از فرط شادی دعای شکر میخواند. جوی که فضای استادیوم را پر میکند به راحتی قابل انتقال به همه است. مثل سرعت نور به همه جا میرسد. نباید در اندیشهی ممنوعیت، یکی پس از دیگری بخش نامه صادر کرد. باید هدایت شوند. همیشه برای حل کردن مشکلات دست به ممنوعیت زدهایم و مردم را پیش از پیش وسوسهی این کار کردهایم.
من پیش از این، فقط یک بار تجربهی تماشای فوتبال را داشتم. سه چهار سال پیش، با دوستان به تختی رفتیم و بازی برق شیراز و تراختور را تماشا کردیم. من چندان اطلاعی از بازی فوتبال نداشتم. ولی نخستین بار که وارد میدان شدم، زمانی بود که تراختور اولین بازی لیگ برترش را در استادیوم انجام میداد. من که بنا داشتم از بازی فوتبال عکس بگیرم ابدا نتوانستم از تماشاگران برگردم:چنین صدایی را هرگز نشنیده بودم.پس از آن نیز همواره مشتاق عکاسی از تماشاگران بودم.
پسر بزرگام میگوید، در بازی تراختور و شهرداری زمانی که تنها گل تراختور به ثمر نشست، از فرط خوش حالی میخواستم یک شوت محکم به نفر جلویی بزنم، که بالاخره فشار درونی را متحمل شدم و کاری نکردم. ولی ای کاش چیزی در آن جلو بود که آن را شوت میکردم تا بلکه از انرژی کلافه کننده رها شوم.
یکی از برادرزادهگانم میگوید، یک روز وقتی گل تراختور زده شد یک دفعه به جلو پرتاب شدم و برگشتم که ببینم چه شد نفهمیدم جریان چه بود. و دوستانم بعدا گفتند که کسی پشت سر تو با لگد تو رو پرت کرد. پس از این کار شرمندگی آدم را فرا میگیرد.
برادرزادهی دیگرم برای من نقل میکرد که یک بار که داور پنالتی اشتباهیگرفت، چیزی دم دستام بود که میخواستم پرتاب کنم و...، که من وسط حرفاش رفتم و گفتم، و این پرتابها عوض داور تو کلهی عکاسان میخورد. و ادامه داد، حالا که خودت گفتی چرا من دروغ بگویم، همان دم دستم را پرتاب کردم و به یک عکاس خورد.
اشتباه داور در اخراج کرار با همین وضعیت قابل بررسیست. کنده شدن اولین صندلی تماشاگران سبب روی آوردن همه به این کار است. این تخلیهی روانی با آن همه فشار که روی تماشاگران است، با یک جرقهای مثل اخراج کرار به حادثهای بزرگ تبدیل میشود. این فشار را کارشناسان روان شناسی و جامعه شناسی میتوانند با تدابیری از سر تماشاگران به در کنند.
این کار با هیچ ترفندی غیر از شناسایی روانهای پر انرژی و تحلیل و بررسی آنها کاهش نمییابد. جوانانی هستند با انرژی فراوان. جایی بهتر از استادیوم؟ کسانی که به ورزشهایی با خطرات زیاد رو میآورند، در ذات آنها نهفته است. این ورزش انرژی آنان را سرشکن میکند. مطرح شدنشان هم یک سر قضیه است. این انرژیها باید شناسایی شده و سپس هدایت شوند. این هدایت به معنی ممانعت نیست. این انرژی در هر حال باید صرف شود. نیروی انتظامی قادر به چنین کاری نیست و مشاهده شده است که بدترش هم میکند. کنده شدن صندلیها را نمیتوان با محکوم کردن انتقام گرفت.
این مشکل صندل نیشنان نیست. عکاسان ما به هنگام گل زدن تیمشان، به عوض عکاسی از صحنههای شادی مردم و بازی کنان، به سر و کول هم میپرند و یکی هم از فرط شادی دعای شکر میخواند. جوی که فضای استادیوم را پر میکند به راحتی قابل انتقال به همه است. مثل سرعت نور به همه جا میرسد. نباید در اندیشهی ممنوعیت، یکی پس از دیگری بخش نامه صادر کرد. باید هدایت شوند. همیشه برای حل کردن مشکلات دست به ممنوعیت زدهایم و مردم را پیش از پیش وسوسهی این کار کردهایم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر