۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه

يادداشت ويژه-اقاي دايي نوبت شماست...

ايراني هر كاري كند، اگر عمل او تبديل به شعر نشود و با آن شعر نسرايد، رضايت خاطر كسب نمي كند. آب براي ايرانيان فقط «H2O» نيست بلكه جنبه فلسفي هم دارد. ايراني وقتي مي خواهد پل بسازد، «پل خواجو» را به يادگار مي گذارد كه يك شعر است. اگر بخواهد حمام بسازد «حمام گنجعلي خان» مي سازد كه يك شعر سروده است. اين فرهنگ دروني مردماني است كه اعتراضشان در مقام طنز است و خواسته هايشان در شرايط مطايبه. فوتبال با همين دريچه نگاه مي شود، فوتبال براي ايرانيان يك درام است و اكنون حتي توانسته جاي شعر و رمان را بگيرد...حتي در اين روزها كه چيزي براي دل خوش كردن نيست.
چهار- علي دايي مولود فوتبال ايراني است كه حتي حضور در فوتبال توسعه يافته نيز نتوانست بر فكر، ذهن، شخصيت و گفتمانش تاثير بگذارد. علي دايي دوران بازيگري با علي دايي دوران مربيگري هيچ تفاوتي ندارد. اگر دايي در تيم ملي با خداداد مشكل داشت، هاشميان را برنمي تافت، كريمي را دوست نداشت در دوران سرمربيگري هم با كريمي اختلاف داشت، خودخواه بود و مشاوره نمي خواست. اگر صفايي فراهاني روزي از انتخابش به عنوان سرمربي تيم ملي اظهار تاسف كرد، اگر دادكان در گفتگوي خصوصي او را از كار بازداست، اين علي دايي بود كه زيربار نرفت و غرق آرزوهايش شد. او تغيير نكرد و اگر تغيير مي كرد آن روز كه از آلمان بازگشت بايد «ادبيات» جديدي را وارد فوتبال مي كرد. او مولود فوتبال ايراني است و همانقدر ماند چون هيچگاه بيشتر از استعدادش نتوانست رشد كند و مربي شد و نشان داد كه به ميزان استعدادش بلد است خودش را هزينه كند. فوتبال ايراني همين بود، فوتبالي كه «درجا زدن» را دوست دارد و خيلي وقت است «كالاي» مناسبي «توليد» نكرده است.
سه- علي دايي تيم ملي با علي دايي پرسپوليس هيچ تفاوتي ندارد. هميشه «شاكي»، هميشه «طلبكار» و هميشه فكر مي كند «بهترين» است. او بعد از بازي عربستان اعتقاد داشت كه تيمش بازي بسيار خوبي ارائه داد و در كميته فني باشگاه هم اعلام كرد تيمش خوب بازي مي كند و تقصير «ديگران» است. همين نگاه «متوهم» بود كه هميشه به او ضربه زده و بعد از شكست از عربستان اعتقاد داشت:«خوشحال شديد كه باختم» او هنوز نتوانسته بفهمد مربیگری امروزه یک دانش گسترده می باشد و صرف داشتن تجربه بازی ملی و کمی هم حمایت پشت پرده نمی توان به یک مربی کارآمد تبديل شد. مشكل علي دايي خودش بود، اينكه زيادي به خودش «اعتقاد» داشت، به كسي «اعتماد» نداشت و «همه كاره» بود. مشكلي كه همه دستياران علي دايي از آن مي ناليدند، اينكه «هيچ كاره» بودند و بازي به آنها «نمي رسيد». دستياران دايي در همه تيم ها بيكار بودند، دست هايشان در جيب بود و نگاهشان به «بازي» دايي و علي دايي در همه سال هايي كه در فوتبال روز دنيا توپ زد نفهميد كه او بايد «تصميم آخر» را بگيرد و نه «همه تصميم» ها را!
دو- دايي يكجا تاريخ پرسپوليس را خشكاند و بدترين نتايج را كسب كرد. بدترين شكست تاريخ 47ساله پرسپوليس را دايي داشت كه به سپاهان 4-1 باخت و حالا خودش ركوردش را با شكست صبا ارتقا داده. سه باخت پي در پي ركوردي بود كه در تاريخ پرسپوليس  سابقه داشت و حالا فراتر از سه شكست، پنج شكست را در كارنامه دارد. بیش ترین آمار شکست پرسپولیس تا هفته ی نوزدهم با هشت باخت را علي دايي تصاحب كرده. سيزده گل خورده در پنج بازي هم از شاهكارهاي دايي است. يك گل زده در همين پنج بازي هم از ديگر شاهكارهاست. شكست بعد از هفده سال در زمين تراكتور هم از ديگر داشته هاي دايي است. علي دايي ديگر نخبه نيست، او ديگر آن بازيكن «بزرگ» نيست كه يك تنه تيمي را نجات مي دهد. او به پايان رسيده است چون علاقه اي به «بزرگ» شده نداشت، براي «بزرگ» شدن وقت نگذاشت و «درجا زدن» را براي فوتبال ايران مفيد دانست. او ديگر نخبه فوتبال نيست چون «فكر» نمي كند، «دل» نمي سوزاند و «زحمت» نمي كشد. او «تمام» شده براي فوتبال ايران است، همين جا! همين حالا! چون «پيشرفت» نكرد. اما او همچنان براي ما « جذاب » است، «سوژه» است و هواداران را «سرگرم» مي كند. آيا «نخبه تمام شده» واژه مناسبي براي اوست؟ آيا نخبه ها مي توانند تاريخ مصرف داشته باشند؟
يك- در كنار همه اين اتفاقات از مديريت «حبيب كاشاني» به راحتي نگذريد. مردي كه بار اضافه فوتبال ايران است و براي اينكه بدانيد رفتار حبيب كاشاني در پشت پرده فوتبال و مقابل آن چگونه است، بد نيست با محمد علي آبادي همكلام شويد. مشخص نيست موفقيت حبيب كاشاني دوران قطبي را بايد ملاك قرار داد يا ناكامي او در دوران علي دايي؟! دوران ابتدايي بدون شناخت از قطبي و تيم بود و محمد علي آبادي در پرسپوليس صاحب نظر بود و دوران حال با شناخت عميق و همكاره بودن تيم با حكم مشاور عالي رئيس سازمان تربيت بدني در اموو فوتبال! افشاگري بزرگ را عادل فردوسي پور انجام داد كه چربش شعارها براي اخراج دايي و ادامه صدرات كاشاني را ميان دو نيمه «مشكوك» خواند و نشان داد حبيب كاشاني براي ماندن از علي دايي هم مي گذرد! آيا او گزينه مناسبي براي رياست فدراسيون فوتبال است؟ آيا او صلاحيت لازم را دارد؟
صفر- «مدیران ناکام در ژاپن «هاراگیری» (خودکشی به رسم سامورایی های ژاپن) می کنند، در ایران می خندند.» اين واكنش دايي به مديريت علي كفاشيان در فدراسيون فوتبال بود. چند روز بعد حبيب كاشاني در كنفرانس مبوعاتي باشگاه گفت:« آنطور كه علي دايي در مورد ژاپني‌ها براي هاراگيري (خودكشي) گفت بلد نيستم اما از امروز سعي مي‌كنم اگر موفق نشدم هارا‌گيري را انجام دهم تا دايي به آرزويش برسد» او حقيقت را نگفت، حداقل در بازي پرسپوليس و صبا اين موضوع توسط ليدرها اثبات شد. آقاي دايي! هاراگيري مي كنيد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر