باخت، پنالتي آخر، چه لحظه افسرده اي، در راه برگشت از ورزشگاه بودم که همش با خود مي گفتم: «چوخ احواليمه پوزدون تراختور».
عصبي از اينکه چرا بازيکنانمان زحمت تمرين پنالتي را به خود ندادند، عصبي از همه چيز. ولي عليرغم ناراحتي ياد لحظه اي افتادم، که از فرط ناراحتي روي زمين نشسته بودم و يکي از ليدر هاي تيم به سراغم آمد و دستم را گرفت و مرا از زمين بلند کرد، ذهنم را نوازش مي داد که چطور او مي تواند خود را در آن لحظه آرام نگه دارد؟
باخت از ملوان سخت بود، یکی از راه های رسیدنمان به آسیا، ولی چه می شود کرد كه تیممان خوب بازی کرد ولی شاید قسمت نبود.
شاید خدا نخواست نمیدانم اصلا شاید اگر این بازی را می بردیم تمام فکرمان به جام حذفی معطوف میشد و بعد ها در یک بازی فینال به خاطر تفاضل گل در بازی رفت می باختیم و از طرفی لیگ برتر را فراموش می کردیم و از اینجا رانده و از آنجا مانده!
این ها را نمی دانم فقط این را می دانم که خدا ما را دوست دارد و همیشه اگر قسمتی برای ما قرار داده صلاح ما را در نظر گرفته. توکل، چه واژه زیبایی، چه نعمت بزرگی، چراغی که در تاریک ترین لحظه ها وقتی چشمانمان هم یاری مان نمی کند، وقتی که از ترس دستانمان به رعشه می افتند، روشن می شود و نور امید را برایمان به ارمغان می آورد، چه خداییی داریم ما و چقدر مهربان است.
اگر تنها ترین تنها شوم باز خدا با من است دکتر شریعتی
بازی با ملوان تمام شد و ما علیرغم شایستگی هایمان حذف شدیم، فدای سر آن کودکی که پدرش لباس قرمز بر تنش می کند و صورتش را رنگ میکند و با خود به ورزشگاه می آورد.
مگر ذوب آهن حذف نشد، مگر فصل قبل بارسلونا علیرغم برتریش از تیم اینتر، شکست نخورد؟
حال که فقط یک راه برای رسیدن به آسیا داریم باید تمام عزممان را جزم کنیم و برای صعود و قرار گرفتن در 3 تیم و حتی قهرمانی تلاش کنیم.
آسیا بدون تراکتور بازی هایش را برگزار نخواهد کرد...
و ما توفیقی الا بالله علیه توكلت و الیه انیب
هیچ توفیقی برای من نیست مگر به وسیله پروردگارم، بر او توکل نموده ام و بازگشتم به سوی اوست
امید باقری
باخت از ملوان سخت بود، یکی از راه های رسیدنمان به آسیا، ولی چه می شود کرد كه تیممان خوب بازی کرد ولی شاید قسمت نبود.
شاید خدا نخواست نمیدانم اصلا شاید اگر این بازی را می بردیم تمام فکرمان به جام حذفی معطوف میشد و بعد ها در یک بازی فینال به خاطر تفاضل گل در بازی رفت می باختیم و از طرفی لیگ برتر را فراموش می کردیم و از اینجا رانده و از آنجا مانده!
این ها را نمی دانم فقط این را می دانم که خدا ما را دوست دارد و همیشه اگر قسمتی برای ما قرار داده صلاح ما را در نظر گرفته. توکل، چه واژه زیبایی، چه نعمت بزرگی، چراغی که در تاریک ترین لحظه ها وقتی چشمانمان هم یاری مان نمی کند، وقتی که از ترس دستانمان به رعشه می افتند، روشن می شود و نور امید را برایمان به ارمغان می آورد، چه خداییی داریم ما و چقدر مهربان است.
اگر تنها ترین تنها شوم باز خدا با من است دکتر شریعتی
بازی با ملوان تمام شد و ما علیرغم شایستگی هایمان حذف شدیم، فدای سر آن کودکی که پدرش لباس قرمز بر تنش می کند و صورتش را رنگ میکند و با خود به ورزشگاه می آورد.
مگر ذوب آهن حذف نشد، مگر فصل قبل بارسلونا علیرغم برتریش از تیم اینتر، شکست نخورد؟
حال که فقط یک راه برای رسیدن به آسیا داریم باید تمام عزممان را جزم کنیم و برای صعود و قرار گرفتن در 3 تیم و حتی قهرمانی تلاش کنیم.
آسیا بدون تراکتور بازی هایش را برگزار نخواهد کرد...
و ما توفیقی الا بالله علیه توكلت و الیه انیب
هیچ توفیقی برای من نیست مگر به وسیله پروردگارم، بر او توکل نموده ام و بازگشتم به سوی اوست
امید باقری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر