۱۳۸۹ آذر ۸, دوشنبه

درباره خداحافظي ناگهاني كريم باقري :قتل این خسته به شمشیر،تقدیر نبود!

همين چند ماه پيش بود كه براي يك گفت‌وگوي بلند با او ساعتي در دفتر دوست صميمي‌اش به انتظار ايستاديم.
آقا كريم نزديك ساعت 1 بعدازظهر با قيافه خواب‌زده وارد اتاق شد در حالي كه از دم در تا ورودي دفتر به ابرازاحساسات مردم با لبخند پاسخ داده بود. او حالا روبه‌روي ما بود با همان صورت آشنا و آستين‌هايي كه تا نزديك آرنج تا خورده بودند.
 آقا كريم در اين گفت‌وگو از همه چيز گفت. از روزهاي اول فوتبالش كه با سخت‌گيري داداش بزرگ‌ها همراه بود و از اولين ماشيني كه در تهران خريده بود و از اينكه چقدر علي دايي و افشين قطبي، احمدرضا عابدزاده را با هم دوست دارد.
 آن روز 24 ساعت بعد از پيروزي پرسپوليس در جام حذفي بود و آقا كريم به عنوان يك الگو و بازيكني كه كيفيت فوتبال خود را تا سن سي و چند سالگي حفظ كرده است قهرمان  مطبوعات و هواداران فوتبال بود. روزهايي كه مي‌توانست زمان خوبي براي خداحافظي كريم از فوتبال باشد. بي‌آنكه يكي از 5 فوتباليست برتر ايران طعم نيمكت‌نشيني در باشگاه پرسپوليس را تجربه كرده باشد و بي‌آنكه روزي در جمع بازيكنان بشنود كه سرپرست باشگاه پشت تريبون از خداحافظي قطعي آقا كريم در سال آينده بگويد.
آن روزها كريم و دايي طوري درباره هم حرف مي‌زدند كه باور نمي‌كردي فقط 5 ماه بعد اختلاف دوطرف به جايي برسد كه رفيق دوران جواني و دوست روزهاي تنهايي آلمان علي دايي ناگهان اعلام كند كه «خداحافظ!»
قتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبود
 اتفاقات اين چند روز مثل فيلمي است كه روي دور تند قرار گرفته و جالب اينكه نقش اول بازيكني است هميشه به آرامش و طمأنينه مشهور بوده است.
 قهرماني به اسم كريم باقري كه همين پارسال در داربي استقلال و پرسپوليس با يك شوت پاي راست استثنايي جاي علي دايي را در سمت سرمربيگري پرسپوليس محكم كرد.
 اين روزها در آلوده‌ترين پاييز چند ده سال گذشته و در حالي كه نوستالژيست‌ها دوباره از 8 آذر و حماسه صعود مي‌نويسند پرسپوليسي‌ها در حالي به ورزشگاه آزادي خواهند رفت كه ديگر ميدان‌داري به اسم كريم در جمع بازيكنانشان نخواهد بود. اين موقعيت به خودي خود موقعيت آزاردهنده‌ايست. آقا كريم خداحافظي كرده ديگر نه جلوتر از همه بازيكنان با يقه‌هاي ايستاده و نه عقب‌تر از همه آنها با كاور ذخيره زرد اثري از او نخواهد بود. او كه منش، بزرگي، غيرت و شخصيتش در اين فوتبال مستثني‌اش كرد ...
 ما هنوز نفهميديم كه چه اتفاقي افتاد كه ناگهان همه چيز به پايان رسيد.گرچه  واقعيت هم چندان مهم نيست. هر چه كه بود به اين ربط داشت كه بزرگ فوتبال ما به سن پايان فوتبال نزديك و نزديك‌تر شده بود.
 كاش همان روز بازي برزيل استوك‌ها را زيربغل زده بود و به خانه مي‌رفت يا كاش رفيق صميمي و آقاي سرمربي طوري رفتار مي‌كرد كه دل او را نمي‌شكست، كاش ... كاش ... كاش ...
كاش كريم اينطوري از فوتبال نمي‌رفت، جوري كه اصلا شايسته دو دهه بازي فوق‌العاده‌اش نبود ...بپذیر که اصلا نبود!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر