۱۳۸۹ آذر ۱۴, یکشنبه

چرا نمی‎توان تراختور را نقد کرد؟

خلیل غلامی - اصولا چه کسانی می‎توانند و باید تراختور را نقد کنند؟ و آیا مجازیم به چنین کاری دست بزنیم؟ در این صورت، چه کسانی مخالفت خواهند کرد؟


(در نوشته‎های ما غالبا تراختور نمادی از تلاش‎های فرهنگی و ورزشی را در خود دارد و از این رو، تیم‎های ماشین سازی و شهرداری و گسترش فولاد و دیگر بخش‎های ورزشی را با «تراختور» می‎آوریم.)

اساسا هیچ چیز بی‎نیاز از نقد نیست. نام تراختور اگر چه تقدس یافته باشد، ولی دست اندرکاران‎اش دیگر مقدس نیستند. حتا تماشاگران‎اش نیز لازمه‎ی نقد هستند. بی این نقادی، کار ما به جاهای باریکی خواهد کشید که دیگر کاری از پیش نخواهد رفت. می‎دانیم که نقد باید پیش برنده باشد و نه پس رونده. و کسانی باید به این امر بپردازند که در جریان امور جزئی و کلی بازی‎ها هستند، و توانایی شناسایی دلایل ضعف و توان بازی تراختور را دارند. ولی باید گفت، این کار به سختی اتفاق می‎افتد. رسانه‎های ما یکی از بازوان پرتوان تراختور است. از سایت‎های هواداری و نشریات گرفته تا عکاسی می‎توان به این امر به خوبی پرداخت. همه‎ی موارد شامل حاشیه‎های بازی، مربیان، و دست اندر کاران را می‎توان به چالش کشید تا سره از ناسره نشان داده شود.

قطعا کسانی مخالف این نقدها خواهند بود که واهمه‎ی زیادی از این کار دارند. اشتباه امری نیست که از آن ترس داشت مگر این که کاری نادرست به عمد انجام گیرد. کار نقد نشان دادن راه کارهای نادرست است. چه کسی می‎تواند در برابر این نقادی‎ها بایستد؟ آیا کار رسانه غیر از این است؟ آن که به بهانه‎ی نقد برای کار رسانه‎ای مشکل می‎آفریند خود را به زودی لو خواهد داد. شاید رسانه‎های منتقد هم اشتباه کنند ولی پاسخ قانع کننده قضیه را روشن خواهد کرد. و کسانی که از نقادی واهمه دارند، نمی‎توان مدیر موفق نامید. این مدیر قطعا جایگاه خوبی بین مردم نخواهد داشت. مردم به رسانه‎هایی اعتماد می‎کنند که درست گویی پیشه کنند و اگر دچار مصلحت گرایی‎ها بشود جایگاه خودش را هم از دست خواهد داد.

لازم به تذکر نیست که انتقاد «گیر دادن» نیست. نقد اصولی دارد که بدون توجه بدان چیزی از پیش نخواهد رفت. منتقد با چشمانی باز و ذهنی مستقل موضوع خویش را می‎پاید و بدون این که در جایگاه قاضی بنشیند و حکم قطعی صادر کند، به اسناد لازم تکیه کرده و روایت خود را می‎آورد: فقط یک روایت ساده و بدون حاشیه پردازی. و یک مورد دیگر این که، سخن گفتن از حق و حقیقت کاری بی‎دردسر نیست. در این زمانه، این واژه دیگر آلوده‎ی قدرتمندان و ثروتمندان شده است. این که «من حق را می‎گویم و حق را دیده‎ام» دیگر خریداری ندارد و بی‎شک این گونه سخنان کار خبرنگاری محسوب نمی‎شود. از این رو، تکیه بر این واژه نشان دهنده‎ی چیزی نیست جز وراجی‎های تبلیغاتی. سخن در جایگاه خودش معتبر است و باید به نحو شایسته ادا شود تا موضوع اصلی به روشنی بیان گردد. اگر این جایگاه درست را نداشته باشیم سخن ما نافذ نخواهد بود. از هر تریبونی نمی‎توان سخن گفت. در صورت رعایت چنین مواردی کسی را یارای مقاومت در برابر شما را نخواهد داشت. کسی که بی‎ادبی می‎کند و جایگاه شایسته‎ی خود را نمی‎داند خود به خود محکوم به شکست است.

در بازی‎های تراختور جای این گونه نقدها خالی‎ست. و کسانی که به این امر پرداخته‎اند، تقریبا تنها مانده‎اند. باید کار نقد را رونق بخشید تا هم رسانه‎ها جایگاه خوب را بیابند و هم مردم در جریان امور باشند. یک موقعی هست که تماشاگران «عیبی یوخ» فریاد می‎زنند و درست هم هست و در جایی نقدهای سرسختی هم دارند. شناسایی زمان و مکان آن برای نفوذ و تأثیر سخن مهم است. هیچ سرمربی فکر نمی‎کند که تشویق تماشاگران رضایت کامل را به دنبال دارد. اگر او فریب آن‎ها را بخورد، حساب اشتباهی پیش مردم باز کرده است. و هم آنان سرسخت‎ترین ایرادها را نثار تیم محبوب خود خواهند کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر