۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه

از شعارهای نژادپرستانه در ورزشگاههای کشور تا ملقب نمودن تیم ملی به شعار مخدوش “شاهزاده های پارسی!”





TractorFansPortal.Com. فوتبال امروز پایگاه گسترده ای در بین توده های گوناگون اجتماع دارد و تیمهای ملی بعنوان نماد وحدت و عزم ملی طیفهای گوناگون مردم یک کشور پا به عرصه ی مسابقات می گذارند. قشرهای مختلف وقتی حضور و مشارکت خود را در شکل گیری و ساختار تیم ملی کشورشان مشاهده می نمایند به آن حس تعلقی درونی پیدا نموده و آن را مایه غرور و افتخار خود می دانند. اما زمانی که طیف خاصی به صرافت مصادره ی تیم ملی یک کشور در ید قشر خاصی می افتد موضوع سمت و سوی دیگری بخود می گیرد.
ایران از ملتهای مختلف تشکیل یافته است و بدلیل همین ویژگی چندگونگی، تکثر ملی، زبانی، هویتی و فرهنگیش حساسیتها نیز در چنین کشوری افزون می گردد.
در حالیکه در میان مجموعه بازیکنان تیم ملی ایران جام جهانی 2006 نمایندگانی از ملل مختلف ایران حضور داشتند مخصوصاً مشارکت آذربایجانیها در آن چشمگیر بود عنوان "ستارگان پارسی (!)" را بر روی آن نهادند تا شاهد درخشش ستارگان "ملت فارس (عربی شده ی پارس)" در آسمان فوتبال جهان باشند اما توفیقی حاصل نشد تا اینکه در ادامه ی این تفکر مصادره جویانه، حذف گرایانه و طردخواهانه ملقب نمودن تیم ملی ایران به "شاهزاده های پارسی" ملل ساکن در پهنه ی جغرافیایی ایران را در بهت و حیرت فرو بود و جالب است که این شعار کذایی بدلیل در برنگرفتن و غایب بودن ملل غیرفارس ایران در چارچوب مفهومی این شعار نژادپرستانه تعجب و شگفتی کنفدارسیون فوتبال آسیا (ای اف سی) و فیفا را نیز برانگیخت.
صرفنظر از اینکه به دلیل مسائل بوقوع پیوسته در سیر تاریخی ایران، بویژه رخدادهای تجربه شده در تاریخ معاصرش استفاده از لفظ "شاهزاده ها (!)" دارای بار مفهومی منفی می باشد تفکر انحصارگرایانه و نژادپرستانه ی خوابیده در بطن آن بیشتر جای سؤال و بحث دارد. طی سالهای گذشته در مواقع سال تحویل شاهد بدعت گذاریی پر حرف و حدیث از طرف رؤسای جمهور کشور بوده ایم و آن اینکه حلول سال نو فقط به "فارس زبانان" تبریک گفته میشود که بعضاً سبب اعتراض، نارضایتی و تشتت فکری در بین مردم "غیرفارس" نیز شده است ولی وقتی اکنون معرفی تیم ملی کشور بعنوان "شاهزاده های فارسی" جلوه ای جهانی پیدا می نماید بیشتر به چند و چون زیربنای فکری تفکر مریض حامیان و مجریان باستانگرایی، واپس گرایی، انحطاط جویی و به زبان ساده تر "فارس گرایی" و حتی "فارس پرستی" پی می بریم و در چنین شرایطی است که دیگر من آذربایجانی نمی توانم به تیم ملی کشور خود افتخار نمایم زیرا هویت وجودی خود را نه فقط در درون آن نمی یابم بلکه احساس به کنار نهاده شدن و حذفم توسط قشر حاکم بطور کامل بر من سیطره می یابد.
حضور پر تب و تاب تیراختور آذربایجان در لیگ برتر سبب پدید آمدن واکنشهای متنوعی در بین مردم ایران گشت عده ای آن را بعنوان فرصت اما غالب مردم "غیرتورک" ایران آن را بعنوان تهدید نگریستند. هم به سبب ذهنیتی منفی که در مردم ایران نسبت به "ملت تورک" وجود داشت و فراتر از آن بدلیل مسدود نمودن راه ساختارشکنی این تیم که بعنوان نماد "زبان و هویت" یک ملت پا به عرصه مسابقات لیگ برتر گذاشته بود تا تابوی فوتبال "دوقطبی" و انحصارگرای حاکم برکشور را در هم شکند شاهد برخوردهایی ستیزه جویانه از طرف مردم "فارس زبان" با آن بودیم که بارها و بارها منجر به شعارها و رفتارهای نژادپرستانه و در سطحی بالاتر براه انداخته شدن تظاهرات و کارناوال تحقیر این ملت قهرمان در ورزشگاههای گوناگون نیز شد که حتی پخش آشکار آن از صدا و سیمای ملی نیز بوقوع پیوسته و به درون برنامه های به اجرا گذاشته شده از طرف رادیو و تلویزیون ملی مانند برنامه ی نژادپرست نود نیز کشیده شد و وقتی امروز در ادامه ی آنچه در گذشته دیده و تجربه نموده ایم رفتارهای هولیگانیستی و قوم گرایانه مردم منسوب به ملت فارس در ورزشگاههای کشور را در کنار شعار مخدوش "شاهزاده های پارسی (!) " قرار میدهیم به این نتیجه می رسیم که در ایران تریبونهای رسمی و غیررسمی چندان تفاوتی باهم ندارند و هردوی آنان با همپوشانی با همدیگر مجری سیاستی خاص می باشند تا در نهایت به نقطه ی حذف ملل غیرفارس از چرخه ی تصمیم گیریهای کشور چندملیتی ایران منتهی شده و ملتی بطور کامل بر ملل دیگر سیطره یابد. مریدان این تفکر با اصرار تمام تلاش بر معرفی ایران بنام "پرشیا یا فارس (معرب پارس)" در دنیا می نمایند و وقتی با اعتراض ملل غیرفارس مواجه می گردند عنوان می نمایند مقصود ما از "پارس" "فارس" نیست بلکه "ایران" است ما ملتی بنام "فارس" در ایران نداریم همه یمان ایرانی (!) هستیم و قابل تأمل است که با رنگ و لعابی ویژه دادن به این تفکر شدیداً افراطی "قوم گرایانه ی" خود معترضین را متهم به "قوم گرایی" نیز می نمایند که چنین وارونه نمایی آشکار تداعی گر ضرب المثل معروف "گنجشک را رنگ نمودن و در بازار مکاره ی راه اندازی شده از طرف خود به اسم بلبل به دیگران فروختن" می باشد ظاهراً این تفکر "فارس محور" در صدد ایجاد عزمی مشترک بر بستری ملی نبوده و با خودخواهیها و اعمال سیاستهای طردگرایش ضمن کشیدن دیواری بلند بین "ملت فارس" و "ملل غیرفارس"، میرود که آتش بر خرمن اتحاد مردم ایران زند.
آرتان آرمان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر